به گزارش پایگاه خبری پیام خانواده، شاید برای شما هم پیش آمده باشد که فرزند خردسالتان همیشه «بابا» را ترجیح میدهد یا هنگام ترس فقط به «مامان» پناه میبرد. این پدیده که گاهی کاملاً طبیعی و گاهی نشانهٔ چالشی عمیقتر در روابط خانوادگی است، از پیچیدگیهای روان کودک و محیط اطراف او سرچشمه میگیرد.
برخی کودکان ممکن است به دلیل زمان بیشتری که با یک والد، معمولاً مادر، میگذرانند یا به خاطر اضطرابی که از والد دریافت میکنند، بیشتر به او وابسته شوند. تغییرات خانوادگی مثل طلاق یا تولد فرزند جدید هم میتواند این وابستگی را افزایش دهد.
وابستگی شدید میتواند در بزرگسالی مشکلات جدی ایجاد کند، مانند دشواری در تصمیمگیری مستقل، چالش با رد شدن، و مشکلات در شکلگیری هویت.
برای ایجاد تعادل، والدین میتوانند با تمرین جداییهای کوتاه، مثل گذاشتن کودک با دیگران برای مدت کوتاهی، شروع کنند. همچنین، تشویق کودک به کارهای مستقل و اجتناب از مقایسه او با دیگران میتواند کمک کند. اگر وابستگی شدید باشد، مشورت با روانشناس کودک توصیه میشود.
کودکان زیر ۳ سال
در این گروه سنی، وابستگی شدید به والد (معمولاً مادر یا مراقب اصلی) طبیعی است. نوزادان هنوز «شیء ثبات» (شناخت مداوم والد در غیاب او) را درک کامل نمیکنند و هنگام ترس یا ناراحتی، فوراً به نزدیکترین بزرگسال پناه میبرند. علاوه بر این، در نوزادی نیاز ذاتی به تماس جسمانی و آرامش (مطالعات هارلو) باعث میشود کودک به شکل طبیعی فقط با یک یا دو نفر احساس امنیت کند. واکنشهای والدین نیز مؤثر است: والدین بسیار نگران و مضطرب (مثلاً مادرانی که دوران بارداری پرتنشی داشتند یا زایمان سختی را تجربه کردهاند ممکن است مانع رشد مستقل کودک شوند و وابستگی را تشدید کنند. همچنین نوع مراقبت والدین (مانند شیر دادن انحصاری یک والد) عامل دیگری است.
راهکارهای عملی:برای کودکان زیر ۳ سال، ایجاد یک «پایهٔ امن مشترک» اهمیت دارد. والد غیرترجیحی (معمولاً پدر یا مادر دوم) باید مشارکت فعال در مراقبتهای روزمره (مثل شیر دادن، تعویض پوشک و خواباندن) داشته باشد تا کودک با او احساس راحتی بیشتری کند. ارائه اشیاء تسکینبخش مانند عروسک یا پتوی محبوب هنگام جدایی موقت، اضطراب کودک را کاهش میدهد. همچنین «تمرینهای گامبهگام جدایی کوتاه» در محیط امن (برای نمونه، چند دقیقه ماندن کودک در حضور سایر اعضای خانواده یا دوستان مورد اعتماد) به تدریج توانایی او را برای مستقلماندن افزایش میدهد. مهم است والدین زمان استراحت هم داشته باشند؛ به عنوان نمونه برگشت والد دوم (یا حضور بزرگسال دیگر) موجب افزایش احساس امنیت کودک شده و اجازه میدهد کودک احساسات سرکوبشدهاش را آزاد کند.
کودکان پیشدبستانی (۳–۶ سال)
در این سن، کودکان فعالانه در حال بازی، کسب مهارتهای جدید و شکلدهی هویت مستقل هستند. با این حال، جلب توجه والد و حفظ رابطه نزدیک برایشان همچنان اهمیت دارد. مرحلهی کنجکاوی و اکتشاف در کنار «عقده ادیپ/الکترا» (یکی از اصطلاحات روانکاوی) باعث میشود کودک والد جنس مخالف را جذابتر بداند. علاوه بر این، توانایی محدود شناختی در این سن موجب میشود کودکان هنوز نتوانند همزمان ارتباط قوی با هر دو والد داشته باشند؛ آنها اغلب به نوبت یکی را انتخاب میکنند. وقایع زندگی (نظیر تولد خواهر/برادر جدید یا تغییر محیط زندگی) و تعارضات خانوادگی نیز میتوانند اضطراب کودک را بالا برده و وابستگی او را موقتاً به یک والد تشدید کنند. اگر یکی از والدین (مثلاً مادر) نگران باشد یا دائماً در دسترس نباشد، کودک به والد دیگر بیشتر اتکا میکند. در این دوره نیز اضطراب جدایی ممکن است بازگشت کند، اما معمولاً سطح آن با رشد شناختی کودک کاهش مییابد.
راهکارهای عملی:مهمترین راهکار این است که هر دو والد در بازی و فعالیتهای روزانه کودک مشارکت داشته باشند. بازیهای خانوادگی مشترک (مثلاً نقاشی گروهی، خواندن کتاب یا ساخت کاردستی با حضور هر دو والد) هم حس تعلق کودک را تقویت میکند و هم نشان میدهد هر دو والد برای کودک مهماند. والد ترجیحی باید سعی کند نوبتهایی را به والد دیگر واگذار کند (برای مثال خواباندن کودک را به همسرش محول کند)؛ این کار به کودک سیگنال میدهد که او نیز میتواند روی آن والد حساب کند. همچنین والدین باید در مقابل رفتار وابستهی کودک صبور و قاطع باشند؛ برای نمونه اگر نوبت پدر است، مادر با آرامش کودک را تشویق کند که با پدر بماند و تنبیه نکند. گفتوگو و قصهگویی دربارهٔ احساسات کودک (پرسیدن «چه حسی داری وقتی بابا/مامان اینجا نیست؟») و قاطعیت ملایم (قوانینی مانند «الان وقت پدر است») از تکنیکهای مؤثر این دورهاند. به فرزند اطمینان بدهیم که هر دو والد او را دوست دارند و دوری موقت مشکل جدی نیست.
کودکان دبستانی (۶–۱۲ سال)
معمولاً در این دوره کودکان به استقلال و روابط اجتماعی بیشتری میپردازند و وابستگی خفیفتر است. با این وجود، در شرایط خاص (مانند طلاق والدین، جابهجایی یا حضور بسیار کم یک والد) ممکن است اضطراب جدایی موقت دوباره تشدید شود. مطالعات نشان میدهد حتی کودکان بزرگتر و نوجوانان نیز ممکن است نسبت به دوری از والدین احساس نگرانی و وابستگی کنند. در این سن، درک کودک از روابط عاطفی پیشرفتهتر شده ولی یادگیری و فشار تحصیلی هم میتواند اضطراب ایجاد کند. اگر والدین درگیر اختلافات شدید باشند، کودک ممکن است به یکی از آنها متوسل شده و دیگری را دور بیندازد. همچنین برخی کودکان با خلق حساس یا اضطرابی ذاتاً، گرایش بیشتری به وابستگی یکجانبه دارند.
راهکارهای عملی:در دوران دبستان باید استقلال و توانمندی کودک را تشویق کرد. دادن مسئولیتها و فعالیتهای متناسب با سن (مثلاً انجام تکالیف مدرسه، مسئولیت مراقبت از حیوان خانگی) اعتمادبهنفس او را بالا میبرد و حواسش را از اضطراب دور میکند. با این حال، برقرار کردن گفتوگوی منظم درباره احساسات او اهمیت دارد: والدین به فرزند اطمینان بدهند که مشکلی نیست اگر در برخی مواقع بیشتر به یک والد نیاز داشته باشد. تنظیم برنامه دیدار و ارتباط مشخص (مثلاً حداقل یک عصر در هفته پدر بچه را سرگرم میکند) به ایجاد ثبات کمک میکند. همچنین فعالیتهای مشترک مناسب سن (ورزش، تفریح خانوادگی) هر دو والد را در زندگی کودک فعال نگه میدارد. در صورت مشاهده بروز مشکلات شدید (مانند اصرار بر عدم حضور در مدرسه، شکایات جسمانی مکرر یا افسردگی)، مشاوره با روانشناس کودک توصیه میشود.
شرایط خانوادگی مختلف
خانواده عادی (والدین شاغل) :در بسیاری خانوادهها، معمولاً یکی از والدین نقش اصلی مراقبت را دارد (مثلاً مادر بیشتر در خانه است). آمارها نشان میدهد کودکان بیشتر به والدین مراقبتر وابسته میشوند و زمانیکه والد فرعی (مثلاً پدر شاغل) کنارشان هست، ممکن است کمی محتاط رفتار کنند. در این وضعیت، الگوی پیشنهادی تقسیم مسئولیت است: مثلاً پدر بعد از بازگشت از کار وقتی وقت آزاد دارد کار مشخصی را با کودک انجام دهد (مثلاً بازی یا درس کمک کند). مراقبتهای مشترک و پیامهای هماهنگ (مانند ستایش همکاری کودک با هر دو والد) به تعادل کمک میکنند.
طلاق یا جدایی والدین: در خانوادههای طلاقگرفته یا در حال جدایی، معمولاً کودکان به والد نگهدارنده (که معمولاً به طور قهری بیشتر وقت با او هستند) بیشتر وابسته میشوند و ممکن است از والد دیگر دوری کنند. تنش و دعوای والدین موجب اضطراب بالا در کودک میشود و او برای جبران احساس ناامنی، به یکی از والدین پناه میبرد. راهکار این است که پس از طلاق روابط حسنه و همکاری بین والدین حفظ شود. برنامهریزی منظم (مانند حق ملاقات معین) و توضیح آرام به کودک که هر دو والد او را دوست دارند، اضطراب را کاهش میدهد. استفاده از مشاوره خانواده یا رواندرمانی ممکن است به کودک در تنظیم احساساتش کمک کند. در مواردی گفته میشود «کودکی که والدین در حال جنگ را میبیند، بیشتر به یک والد متصل میشود چون در آن تنشها اضطراب زیادی در او ایجاد میشود».
اشتغال زیاد یک والد (مانند پدر دورکار) : اگر یکی از والدین بهدلیل کار زیاد معمولاً غایب باشد، کودکان گرایش دارند به والد حاضر وابسته شوند. در این حالت، توصیه میشود برای جبران زمان از دست رفته، والد شاغل زمانهای ویژه و منظم برای کودک اختصاص دهد (مثلاً تماس تصویری روزانه یا برنامه ثابت آخر هفته). همچنین تأکید والد غایب به کودک (مثلاً گفتن «ببین من برایت حاضرم وقتی اینجا نیستم» و فرستادن یادگاری یا پیام محبتآمیز) میتواند حس امنیت کودک را بالا ببرد. همکاری والد مقابل (شاغل) و والد غایب در مراقبت و آرامش کودک بسیار کلیدی است.
وابستگی یکطرفه کودک به یک والد میتواند ناشی از ترکیبی از عوامل رشدی (دلبستگی طبیعی و مراحل رشد)، شخصیتی کودک (خلق و خو) و عوامل محیطی (رفتار والدین، ساختار خانواده) باشد. شناخت این عوامل در هر دوره سنی و توجه به شرایط خاص خانواده، به والدین کمک میکند استراتژیهای مناسبی انتخاب کنند. راهکارهایی مانند بازی مشترک والدین، تقسیم وظایف مراقبتی، استفاده از شیء تسکینبخش، و ایجاد فرصتهای یکبهیک با والد کمتر دیده شده، در کنار تقویت ارتباط عاطفی هر دو والد با کودک، میتوانند تعادل رابطه را برقرار کنند. در مجموع، هدف تقویت احساس امنیت کودک در حضور هر دو والد است تا وابستگی بیش از حد به یک نفر کاهش یابد و کودک اعتمادبهنفس و استقلال هیجانی بیشتری پیدا کند.